ایده و مسیرِ عالی، ولی ترس از برداشتنِ اولینه قدمها همیشه مشکلساز. فکر کنم این جمله از جبران خلیل جبران است که میگوید:
سختترین قدمها، اولین آنهاست.
جهت انگیزه دادن بگم که در جایی دیگر اذعان میکند که:
اولين بوسه، نخستين گل بر سر شاخه درخت زندگی است.
با شروع یادگیریِ هرچیزی، در ابتدای مسیر، حالا بسته به اینکه چقدر با زمینه یا رشتههای مرتب یا پیشنیازش آشنا یا مسلط باشی، ممکن است به سردرگمیِ خفیف یا شدیدی دچار شوی. مثلاً شروع یادگیری برنامهنویسی؛ از نصب IDE گرفته تا زبان و سرور و … . هیچ ایدهای در مورد هیچیک از اینها نداری. مدام آزمون و البته بیشتر خطا میکنی. مثلاً برای نصب IDE چندبار ویندوز عوض میکنی و در آخر محیط و مخلفات توسعه به درستی نصب شد مثلاً ممکن است در فرایند درایور اینترنت را به هم ریخته باشی و خب، نت قطع است! و تازه این نتیجهی درخشانِ یک هفته تلاش است. (بعنوان مزاح لینوکس نصب کنید، ویندوز چیه مثلا 🙂 )
حالا البته که اگر با زمینه آشنا باشی یا حداقل به رشتههای مرتبط تسلط داشته باشی باز کار راحتتر است، ولی همچنان میزانی از سردرگمی و جوییدن لب و ناخن به همراه خواهد بود. البته جوییدن لب بیشتر ناشی از دلبریست تا استرس ولی به هرحال… از بحث منحرف نمیشویم! مثلاً در یادگیریِ یادگیری ماشین (Machine learning) اگر برنامهنویس باشی خیلی راحتتری ولی همچنان سردرگمی اولین چیزیست که انتظارت را میکشد.
راهحل:
بله، ما اینجا راهحل هم ارائه میدیم! اینکه مزاحه. ولی میشود در مورد اینکه آدمها اصرار خاصی دارند که خودِ مُفردِشان را جمع ببندند هم یک مطلب کامل نوشت.
روش من برای جان سالم به در بردن از مرحلهی مزخرفِ اولیهی یادگیریِ هر موضوعی، همان روش آمپول زدن در کودکیست: «زود بزن تموم شه!» و دیدی درد نداشت! خب مسلمه که درد داشت، ولی مسأله این است که با طول دادن درد، از میزان درد کاسته نمیشود. میشود چسب زخم را در ۳ میلیثانیه یا ۳۰ ثانیه کند، ترجیح من اولیست. مخصوصاً در یادگیری که عجله برای رسیدن به قسمتهای جذاب و لذت بردن از آنها را بعد از ۳ میلیثانیه ترجیح میدهم تا ۳۰ ثانیه.
پس در مرحلهی اولیه خودم را غرق در موضوع میکنم، بسته به موضوع مورد بحث که ممکن است یادگیری ویولون باشد تا کانفیگ سرور، از دیدن ویدیو در یوتیوب گرفته تا خواندن وبلاگ و پرسیدن سؤالات احمقانه (چه انتظاری از قسمت مزخرف دارید؟!) از ماهرین. و از همه مهمتر، با اعتقاد راسخم به پراگماتیسم و همانطور که پائولو کوئیلو در کیمیاگر مینویسد:
برای آموختن تنها یک روش وجود دارد، عمل کردن.
و قطعاً عمل کردن، در ابتدا بیشتر رفتارهای بیدستوپایی و ناشیانه خواهد بود تا یک حرکت قهرمانانه، ولی اگر دور نگاهمان به حرکات قهرمانانه باشد، سرزنشها گر کند خار مغیلان، غمی نیست!
متن خوبی بود و واقعا تنها را شروع به عمل کردنه، ولی انصافا شروع کردن خیلی سخته!! من فعلا برم یه چرتی بزنم 🙂
اره، همین دست و پنجه نرم کردن با پروکستینیشن هم داستانیه، خودمم برم بخوابم دیگه 🙂
چرا کسی از خواب نمی ترسد و بعضی ها خواب برایشان یک پناه گاه هست و حتی از آن خسته نمی شوند؟
میدونی واقعا جالبه چون من درمورد یادگیری هر چ بیشتر مخصوصا تجربه ی اخیرم یعنی رانندگی دقیقا دل رو زدم ب دریا و رفتم وسط و حتی خیلی جسورانه در محیط های شلوغ و جاده رانندگی کردم و خیلی هم خوب بود و جواب داد.
از نوشتت خوشم اومد …
شاید چون خودم مدت زیادیه که میخوام یادگیری ماشین یاد بگیرم، ولی هی حوالهش میدم به فردا .. باز فردا و فردا …
بعید میدونم نشنیده باشی ولی خب:
اگه میخوای شنا یاد بگیری، بپر تو استخر، یا غرق میشی یا درست یاد میگیری!
که البته خود من شخصا، نتونستم در این زمینه بصورت پیُورلی فانکشِنال عمل کنم، ولی همیشه این موضوع رو مدنظر قرار میدم.
بله حدیثی از امام علی (علیه السلام)
إذا هبت أمراً فقع فیه، فإنّ شدّة توقّیه أعظم ممّا تخاف منه
هرگاه از كاری ترسیدی، خود را بـه كام آن بینداز، زیرا ترس شدید از آن كار، دشوارتر و زیانبارتر از اقدام به آن كار است.
غررالحكم، ۸۹۵۵
بنظرمن اول از همه باید تنبلی و بزاری کنار و تمام تمرکزتو بزاری رو یادگرفتن که همین خودش کار خیلی سختیه مخصوصا برا کسی مثل من که براحتی نمیتونه تمرکز کنه …